یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات/

حوزه/ راه صلح و سازگاري خانواده و اجتماع اين است كه هر يك از افراد، تمايل قدرت طلبي خويش را تعديل نمايد؛ خواهش تفوّق جويي خود را با عقل و شرع اندازه گيري كند؛ از خودخواهي بپرهيزد؛ حد و مرز خويش را بشناسند و در شعاع معيني اِعمال قدرت نمايد.

خبرگزاری «حوزه»، نوشتاری درباره «روش های کنترل غرایز نفسانی در جوانان و بزرگسالان» از کتاب «بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات» به قلم مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فلسفی منتشر می کند.

* بزرگداشت كهنسالان 

درباره تجليل و بزرگداشت كهنسالان جامعه نيز روايات بسياري از رسول اكرم و ائمه طاهرين (عليهم السلام) رسيده كه علماي حديث آن ها را در باب مخصوصي جمع آوري نموده اند. مجموع آن احاديث روشنگر اين حقيقت است كه تكريم و توقير كهنسالان در مكتب تربيتي اسلام مورد كمال توجه است. به طور نمونه به بعضي از آن روايات اشاره مي شود:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ». (1)

رسول اكرم (ص ) فرمود: كسي كه پير مسلماني را توقير و تجليل نمايد، خداوند او را از ترس قيامت ايمن مي دارد.

جَاءَ شَيْخٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي حَاجَةٍ فَأَبْطَئُوا عَنِ الشَّيْخِ أَنْ يُوَسِّعُوا لَهُ فَقَالَ (ص): لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا. (2)

پيرمردي حضور رسول اكرم (ص ) برای حاجتی شرفياب شد. كساني كه در محضر آن حضرت نشسته بودند، مراعات احترامش را ننمودند و در جا دادن به او كندي و تسامح كردند. (پيغمبر اكرم (ص) از اين رفتارِ خلاف ادب ناراحت شد به آنان) فرمود: كسي كه به خردسالان ما تفضل و ترحم نكند و پيران ما را مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما بستگي و پيوستگي ندارد.

روايات اسلامي از يك طرف مسلمين را به احترام و توقير سالخوردگان موظف نموده و بدين جهت وسيله حقارتشان را جبران كرده است و از طرف ديگر، براي آن كه كهنسالان از موقعیت معنوي و مسئوليت سنگين خود آگاه باشند و بر اثر احساس حقارت به گناه و ناپاكي دست نزنند و راه تجاوز و طغيان در پيش نگيرند؛ به آنان اعلام خطر نموده كه اگر سنشان از چهل سال گذشت، حسابرسی آنان شديد و سختگير است.

اينان از ارفاق قبل از چهل سالگي بي نصيب اند و تمام اعمال كوچك و بزرگشان مورد محاسبه و مؤاخذه قرار مي گيرد.

* مسئوليت پيران 

الف: سخت گیری در حسابرسی برای افراد بالای چهل سال

قَالَ الصَّادِقُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع) إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ أَنِّي قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ». (3)

امام صادق عليه السلام فرمود: بنده الهي تا چهل سالگي در گشايش و توسعه رحمت الهي قرار دارد و چون به چهل سال رسيد، خداوند به دو فرشته ثبت اعمالش وحي مي كند كه از اين پس بر او سخت بگيريد و با شدت مورد مراقبتش قرار دهيد و تمام اعمال وي را از كم و زياد و كوچك و بزرگ بنويسيد.

ب: افراد بالای چهل سال باید خیرشان بیشتر باشد

«قَالَ النَّبِيُّ (ص): مَنْ جَاوَزَ الْأَرْبَعِينَ وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ فَلْيَتَجَهَّزْ إِلَى النَّارِ». (4)

رسول اكرم (ص ) فرمودند: كسي كه سنين عمرش از چهل سال بگذرد کارهای خیرش بر كارهاي شرّش فزوني نيابد، خود را براي عذاب الهي آماده سازد.

ج: سفيدمويان سياه دل

«عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ يَا صَاحِبَ الشَّعْرِ الْأَبْيَضِ وَ الْقَلْبِ الْأَسْوَدِ- أَمَامَكَ النَّارُ وَ خَلْفَكَ مَلَكُ الْمَوْتِ فَمَا ذَا تُرِيدُ أَنْ تَعْمَلَ كُنْتَ صَبِيّاً وَ كُنْتَ جَاهِلًا وَ كُنْتَ شَابّاً وَ كُنْتَ فَاسِقاً وَ كُنْتَ شَيْخاً وَ كُنْتَ مُرَائِياً فَأَيْنَ أَنْتَ وَ أَيْنَ عَمَلُكَ». (5)

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: اي آن كه موي سفيد و دل سياه داري، به هوش باش كه پيش رويت عذاب الهي و پشت سرت ملك الموت است.

مي خواهي چه كني؟ روزي بچه بودن و نادان، روز ديگر جوان بودي و گناهکار، امروز پير هستي و رياكار، تو اكنون كجايي و در چه حالي؟ پس اعمال خوب و پسنديده ات كجاست؟.

از مجموع اين بحث اين نتيجه به دست آمده كه شخصيت و عزت نفس هر فردي، در خانواده و اجتماع بايد مورد تكريم و احترام دیگران باشد، ولي نبايد آدمي، بيماري خودپرستي و برتري طلبي ناشي از حقارت واقعي يا موهوم را با شخصيت انساني خود اشتباه كند و از دیگران توقع برآوردن تمنّيات نارواي خويش را داشته باشد. به همان اندازه كه احترام به شخصيت اعضاي خانواده و اجتماع از نظر اخلاقي نافع و سودمند است، همان قدر تن دادن به خودپرستي افراد از خودراضي، مضر و زيان بخش ‍ است.

* پرهيز از خودخواهي 

راه صلح و سازگاري خانواده و اجتماع اين است كه هر يك از افراد، تمايل قدرت طلبي خويش را تعديل نمايد؛ خواهش تفوّق جويي خود را با عقل و شرع اندازه گيري كند؛ از خودخواهي بپرهيزد؛ حد و مرز خويش را بشناسند و در شعاع معيني اِعمال قدرت نمايد.

اگر چنين شود، تمايلات متخالف و متضاد، موزون و هماهنگ مي شوند؛ اختلاف و ناسازگاري از ميان مي رود؛ جوان، ميانسال و كهنسال مي توانند به گرمي و صميميت با حُسن تفاهم در كنار هم زندگي كنند و ايام حيات را با خشنودي و شادكامي بگذرانند.

قال علي عليه السلام: «مَنِ اسْتَصْلَحَ الْأَضْدَادَ بَلَغَ الْمُرَادَ». (6)

حضرت علي عليه السلام فرمود: كسي كه بر اضداد غلبه كند و آن را با هم سازگار نمايد، به مراد خويش نايل مي گردد.

* تعادل در نظام خلقت 

پروردگار توانا، با اراده حكيمانه خود، بين نيروهاي متضاد جهان تعادل و موازنه ايجاد كرده است و موجودات متخالف عالم را با هم هماهنگ ساخته و مكمل يكديگر قرار داده است و در پرتو آن، به جهان باعظمت سازمان بخشيده و نظام حكيمانه آن را استوار ساخته است.

قال علي عليه السلام: «فَأَقَامَ مِنَ الْأَشْيَاءِ أَوَدَهَا وَ نَهَجَ حُدُودَهَا وَ لَاءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَيْنَ مُتَضَادِّهَا وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنِهَا». (7)

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: خداوند اعوجاج و كجي اشياء را راست گردانيد و حدودشان را واضح و روشن ساخت و به قدرت خود، بين موجودات متضاد سازگاري و التيام به وجود آورد و موجبات پيوستگي و تقارنشان را فراهم ساخت.

* پيروي از سنن آفرينش 

اگر اعضاي خانواده و اجتماع از برنامه تكويني خداوند پيروي نمايند، كج روي و انحراف را ترك گويند، و تمايلات خويش را به درستي اندازه گيري كنند؛ اگر جوانان از خودسري دست بردارند و ميانسالان از خشونت هاي بي مورد خودداري كنند، و كهنسالان از توقعات نابه جا چشم پوشي نمايند و هيچ يك از مرز خود قدم فراتر نگذارند، محيط خانه و اجتماع از سازگاري و حُسن تفاهم برخوردار مي گردد و افراد، در كنار هم ، با گرمي و محبت به زندگي خويش ادامه خواهند داد.

* عوارض احساس حقارت 

جوان بر اثر عقده حقارت يا احساس حقارت، دچار بيماري تكبر مي شود. به مردم بي اعتنا مي گردد؛ تجاوز مي كند؛ به عصيان و طغيان مي گرايد؛ ياغي مي شود؛ اصول اخلاقي و صفات انساني را ناديده مي گيرد و خلاصه جبار مي شود و بي پروا به هر عمل ناروايي دست مي زند.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): «قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ». (8)                       

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ انساني، خودبين و متجاوز نمي شود و به تكبر و جباريت آلوده نمي گردد، مگر به سبب ذلت و حقارتي كه در ضمير خود احساس مي كند.

* قدرت طلبي 

جان ديويي مي گويد: «ميل قدرت طلبي در اشخاصي شديد است كه مبتلا به احساس حقارت يا عقده حقارت هستند و براي جبران نقايصِ شخصي، مي كوشند دیگران را تحت تأثير قرار دهند و از اين راه توجه آنان را به قدرت و نيروي خود جلب نموده و بدين وسيله حقارت خويش را جبران نمايند.

آشفتگي هاي شديد اشخاص ضعيف، رؤياهاي جاه طلبي، جيغ زدن، سرسختي، گستاخي و زورگوييِ اشخاص كه معمولاً تسليم دیگران هستند، همه نشانه هاي ميل قدرت طلبي مي باشد».

علل و عوامل گوناگوني مي تواند در آدمي اثر بگذارد و باعث بروز احساس حقارت شود؛ در صورتي كه آن عوامل ثابت و مستقر بمانند، ايجاد عقده حقارت مي كنند و با فشارهاي جانكاه و طاقت فرساي خود، همواره شخص را شكنجه و عذاب مي دهند.

كساني كه گرفتار احساس حقارت يا عقده حقارت هستند، بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه جبّاريت و تكبر، ناسازگاري و مخالفت، اخلال و تخريب، ايذا و تجاوزكاري، و خلاصه هر قسم عمل ناروا، نه تنها عقده آنان را نمي گشايد و حقارتشان را زايل نمي كند، بلكه بر حقارتشان مي افزايد و ارزش آنان را بيش از پيش كاهش مي دهد.

به همين جهت اولياي گرامي اسلام به پيروان خود توصيه مي كردند كه در مواقع برخورد با اعمال تحقيرآميز جهال، عكس العمل هاي نامطلوب از خود نشان ندهند و به كارهاي نادرست دست نزنند.

روش کریمانه امام صادق در برخورد با مأمور هتاک

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) حَيْثُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ مِنَ الْحِيرَةِ فَخَرَجَ سَاعَةَ أُذِنَ لَهُ وَ انْتَهَى إِلَى السَّالِحِينَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَعَرَضَ لَهُ عَاشِرٌ كَانَ يَكُونُ فِي السَّالِحِينَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَقَالَ لَهُ لَا أَدَعُكَ أَنْ تَجُوزَ فَأَلَحَّ عَلَيْهِ وَ طَلَبَ إِلَيْهِ فَأَبَى إِبَاءً وَ أَنَا وَ مُصَادِفٌ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ مُصَادِفٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا هَذَا كَلْبٌ قَدْ آذَاكَ وَ أَخَافُ أَنْ يَرُدَّكَ وَ مَا أَدْرِي مَا يَكُونُ مِنْ أَمْرِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَنَا وَ مُرَازِمٌ أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نَضْرِبَ عُنُقَهُ ثُمَّ نَطْرَحَهُ فِي النَّهَرِ فَقَالَ كُفَّ يَا مُصَادِفُ فَلَمْ يَزَلْ يَطْلُبُ إِلَيْهِ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ أَكْثَرُهُ فَأَذِنَ لَهُ فَمَضَى فَقَالَ يَا مُرَازِمُ هَذَا خَيْرٌ أَمِ الَّذِي قُلْتُمَاهُ قُلْتُ هَذَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ يَخْرُجُ مِنَ الذُّلِّ الصَّغِيرِ فَيُدْخِلُهُ ذَلِكَ فِي الذُّلِّ الْكَبِيرِ». (9)

محمّد بن مرازم به نقل از پدرش مى‏گويد: در خدمت امام صادق عليه السّلام بوديم كه در حيره از نزد ابو جعفر منصور دوانيقى، رخصت خروج دريافت كرد و آزاد شد و در همان ساعتِ اجازه، بى ‏درنگ حركت كرد و سر شب به پاسبانان گشتى برخورد و يك گمركچى كه در ميان پاسبان هاى گشتى بود همان وقت، با حضرت درآويخت و گفت: نمی گذارم تو از اينجا بگذرى. حضرت به او اصرار كرد و از او خواهش كرد ولى او به سختى سرباز زد و جلو حضرت را گرفت. من و مصادف در خدمت حضرت بوديم، مصادف به امام عليه السّلام عرض كرد: قربانت گردم اين پاسبان سگى است كه تو را مى ‏آزارد و مى ‏ترسم تو را نزد منصور برگرداند و نمى ‏دانم منصور اين بار با شما چه خواهد كرد، من با مرازم هر دو حاضريم كه اگر اجازه بدهید گردن او را بزنيم و جسد او را به رودخانه بيفكنيم.

امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: اى مصادف! خويشتن دار باش؛ و امام عليه السّلام پيوسته از پاسبان طلب رفع مزاحمت مى ‏كرد تا وقتى كه بيشتر شب گذشت و آن گاه او به حضرت اجازه عبور داد و حضرت به راه خود رفت. پس از آن حضرت فرمود: اى مرازم! اين بهتر است يا آن چه تو گفتى؟. عرض كردم: فدای شما شوم، اين بهتر است.

سپس حضرت فرمود: مرد مي خواهد با يك عملي خود را از ذلت و پستيِ كوچكي خلاص كند، غافل از آن كه همان عمل، او را دچار ذلت و خواري بزرگ خواهد كرد.

و عنه عليه السلام: «لَا تُشَارَّ مَنْ فَوْقَكَ وَ لَا تَسْخَرْ بِمَنْ هُوَ دُونَكَ». (10)

و نيز امام صادق عليه السلام به عبدالله بن جُندَب فرمود: با كساني كه از تو بالاترند ستيزه مكن و كساني را كه از تو پايين ترند مورد استهزا و تمسخر قرار مده.

پاورقی:

1- الكافي، ج‏2، ص: 658.

2- مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏1، ص: 34.

3- أمالي الصدوق، ص: 37.

4- مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 169.

5- مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 169.

6- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 414.

7- نهج البلاغة، ص: 127.

8- الكافي، ج‏2، ص: 312.

9- الكافي، ج‏8، ص: 87

10- تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص: 304

منبع: بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین فلسفی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha